در این یادداشت، نگاهی نقادانه به مجموعه تلویزیونی «آچمز» به کارگردانی مهرداد خوشبخت انداختهایم؛ با ما همراه باشید.
به گزارش خبرنگار آیفیلم، «آچمز» بر اساس یک کهن الکو قصهگویی بنا شده: جست و جوی هویت گمشده اما در اینجا این جست و جو در یک موقعیت دوگانه به یک انتخاب دشوار و دو قطبی اخلاقی-اجتماعی بدل می شود که قصه را از نمونههای مشابهش متمایز می کند. شخصیت محوری قصه «مصیب» است که پس از چهل و پنج سال میفهمد که تنها فرزند خانواده نبوده است. او برای پیدا کردن گمشده سالیان دور مادرش، راهی تهران میشود، اما خودش هم گمشده بزرگتری دارد؛ عزت و احترام! مصیب مجبور است بین این دو گمشده یکی را انتخاب کند و همین داستانهای پیچیدهای برایش به وجود میآورد که او را تبدیل به انسانی دیگر میکند.
در واقع تحول و دگردیسی رفتاری به واسطه بحران هویت، محور و بستر اصلی قصه است و قرار نیست صرفاً یک داستان معمایی با تعلیق های بیرونی باشد. برعکس در اینجا تعلیق بیرونی که همان جست و جوی خانواده است به یک تعلیق درونی و سردرگمی اخلاقی گره می کند که حاصل این دیالکتیک، راهی به رستگاری و رهایی است. با این حال مصالح و مواد داستانی سریال برای بازنمایی این موقعیت و مفاهیم از قوام لازم برخوردار نیست و به ماندن در سطح و صورت قصه اکتفاء کرده.
کاش ایده سریال به لایه های عمیقتری از موقعیت انسانی درام نفوذ می کرد و لحن طنازانه آن، مانع از عمق بخشی معنایی نمی شد. با این حال بازی خوب هومن برق نورد در نقش «مصیب» که یک چوپان ساده دل است، شیرینی تماشای آن را کم نمی کند. او با حیله «فرزاد» (امیرحسین رستمی) خود را به جای یک مسئول مملکتی به نام «مهندس گلکار» جا میزند. «مصیب» یک بار در روستا پیش از آن که تبدیل به «مهندس گلکار» شود و یک بار بعد از آن در اداره، سخنرانیهای بامزهای انجام میدهد.
در مرتبه اول، مخاطبان سخنرانی، گوسفندان گله بودند و در مرتبه دوم، سخنران (مصیب) لباسی با عکس یک خر پوشیده بود که در پس این طنازی ها البته مفاهیم و پیام های نقادانهای نهفته است. مفاهیمی که گاه به نوعی طعنه سیاسی یا طعنه به سیاستمداران پهلو می زند و از همان اصطلاحات بهره می برد. او از «نگاه بنیادین» میگوید، با «راهکارهای مقطعی» مخالف است، ادعا میکند تن به «مصلحت اندیشی» نمیدهد و خواستار «اقدام اساسی» است. مصیب همچنین «جوانان برومند» را فراموش نمیکند؛ یا شعارهایی که می دهد مثلا اینکه «حل بحران از پشت میز امکانپذیر نیست»، «باید ببینیم ریشه مشکل کجاست» و «مسئولیت سنگینی به دوش ماست».
از این حیث می توان موقعیت او را به وضعیت حامد بهداد در فیلم «مارموز» شبیه دانست. همچنان که جا به جایی نقش ها به واسطه حضور برادران دوقلو که هر دو با بازی هومن برق نورد صورت گرفته تداعی گر سریال «سلطان و شبان» و بازی مهدی هاشمی است. در واقع در «آچمز» با نوعی طنز انتقادی مواجه هستیم که مماس با مسائل روز جامعه پیش می رود. مثلا در جایی از بحران کم آبی و خشکسالی حرف زده می شود و تلاش شده تا نسبت به رخدادهای روز جامعه بی تفاوت نباشد. ضمن اینکه در پس این انتقاد می کوشد تا الگوهای صحیح مصرف آب را هم برجسته کند و در واقع دست به فرهنگ سازی از طریق نمایش بزند. شاید طرح مفاهیم جدی در سریال موجب شده تا برخی ساختار کمیک آن را نادیده بگیرند و برخی لحظات مخزون و تلخ آن موجب شده که برخی کمدی بودنش را لحاظ نکنند اما به نظر می رسد که باید «آچمز» را یک ملودرام اجتماعی دانست که بیش از کمدی بودن، مفرح است. شخصیت پردازی ها هم مبتنی بر طنازی فردی و بامزه گی و هم نوعی اخلاق گرایی است. اساسا می توان یک ماهیت اخلاقی برای سریال درنظر گرفت که در کانون معنایی قصه قرار می گیرد و آن هم نقد ریاکاری و تزویر باشد. در عین حال نقدی هم به مناسبات معیوب قدرت به ویژه از حیث اخلاقی دارد.
در واقع تمام پازل های قصه و شخصیت در خدمت نفی ریاکاری و دورویی صورت بندی شده اند. گرچه ممکن است جنس بازی بازیگرانش به ویژه هومن برق نورد و امیر حسین رستمی که بارها در کنار هم بازی کرده اند، برای برخی تکراری به نظر برسد. به نظر می رسد آنچه که در نهایت «آچمز» به دنبال آن است ترویج یک سبک زندگی سالم و اخلاقی است که آن را با زبان طنز بیان می کند تا کلامی تلخ و هنجاری پیدا نکند و هم به دل بنشیند و هم بر ذهن و وجدان. «آچمز» درامی با موقعیت طنازانه است که خنده ای خردمندانه را بر لب می نشاند.
شایان ذکر است، سریال «آچمز» هر شب ساعت ۲۱:۰۰ روی آنتن آیفیلم فارسی میرود و در ساعت های ۵:۰۰ صبح و ۱۳:۰۰ روز بعد بازپخش میشود.
به قلم سیدرضا صائمی برای وبسایت آیفیلم فارسی
بیشتر بخوانید:
تکیه زدن مصیب بر صندلی مهندس گلکار
م.ه/ ا.ا