حیدربابا دنیا یالان دنیا دی سلیمان دان نوح دان قالان دنیادی
اوغول دوغان درده سالان دنیادی هركیمسیه هرنه وئریب آلیبدی
شمایل پیرمرد با یک کلاه پشمی و عصایی که به آن تکیه زده تصویر معروف استاد محمدحسین شهریار است. هم او که سالهاست غزلیات و رباعیهایش ورد زبان مردم کوچه و بازار است. از او بسیار گفتهاند و نوشتهاند اما روایت کمال تبریزی از زندگی استاد، آنقدر دلنشین شد که گویی محمدحسین بهجت تبریزی لحظه لحظه زندگی خود را روایت میکند.
شهریار جوان با بازی اردشیر رستمی جان تازهای یافت و غمها و شادیها و تلخ کامیها و حجب و حیای شهریار را برای مخاطب تلویزیون به تصویر کشید. رستمی این روزها معتقد است بیشتر از قبل دلبسته این شاعر معاصر است چرا که تلخیها و ناکامیهای او را زیسته و از زبان او با علاقمندان شعر و ادبیات سخن گفته است.
پخش مجموعه «شهریار» مجالی شد تا پای حرف های اردشیر رستمی بازیگر نقش استاد شهریار بنشینیم و خاطرات ساخت این سریال را مرور کنیم..
دنیای هنر وسیع و لایتناهی است و تمام رشته های هنری به نحوی با دیگری در ارتباط است اما جالب است بدانیم اردشیر رستمی که سالها درگیر خلق کاریکاتور و غور در دنیای ادبیات بود چه گونه درجایگاه یک بازیگر مقابل دوربین یک مجموعه تلویزیونی قرار گرفت؟
من همان زمان هم بازیگر نبودم و البته هنوز هم نیستم.. واقعیت این است که حبیب رضایی از دوستان نزدیک من بود روزی با من تماس گرفت و این پیشنهاد را داد. دوست نداشتم وارد حیطه بازیگری شوم چون سینما و تلویزیون برای من جذابیت کارگردانی دارد واز منظر بازیگری برایم جذابیتی ندارد. هشت ماه با خودم کلنجار رفتم، جواب منفی دادم اما در نهایت پذیرفتم. حالا که فکر میکنم اتفاق بدی نبود و تصمیم اشتباهی نگرفتم.
چرا به شما فکر کرده بودند؟ دلیل خاصی داشت؟
هنوز هم نمیدانم اما دوسال به دنبال کسی بودند که هم به زبان ترکی مسلط باشد و هم با ادبیات زلف گره زده باشد و هم از لحاظ چهره شباهتهایی به استاد شهریار داشته باشد که من مجموع این خصوصیات را از نظر آنها داشتم. (میخندد)
برای کسی که سال ها با ادبیات و به خصوص شعرهای شهریار همنشین بوده بازی در این نقش شاید تا حدودی سخت بوده است..
هم خوب بود و هم سخت ... خوب بود چون من باید دینی را به ادبیات ادا میکردم و آن اتفاق این گونه رخ داد. حضور در قالب شهریار و بازی در این نقش از این منظر برایم خوشایند بود و از طرفی نشاط و حزن و زیبایی را به جامعه انتقال میدادیم.
اما سخت از این بابت بود که چهل پنجاه سال از زندگی فردی را من باید در یکی دوماه بازی میکردم آن هم من که از بازیگری شناختی نداشتم و بازیگر نبودم. خیلی فشرده بود وخیلی سخت.. یک روز من ساعتها گریه کردم کمال تبریزی گفت چرا گریه می کنی؟ گفتم چون شما من را به خودم تبعید کردید و من باید زندگی یک فرد دیگر را به این سرعت سپری کنم برایم سخت بود اما نتیجه لذت بخشی داشت.
با وجود این سختی اما به گمانم بازخورد خوبی از جامعه دریافت کردید...
بازخوردها برایم تازگی داشت و عجیب و متفاوت بود. مثلا یک دختر چهارساله من را شناخت و ساعتها از شعرهایش برایم خواند یا یک بار خانمی به من گفت مادرم خیلی مریض است و دوست دارد شهریار را ببیند و مرا به عیادت مادرش برد. یک بار آقای مسنی هرچه دلش خواست به من گفت که چرا ازدواج نکردی یا به دنبال معشوق نرفتی! در مجموع واکنشها برایم جذابیت داشت.
حتی واکنش هنرمندان هم خوب بود. هرچند به هرحال نمیتوان رضایت همه را کسب کرد و عدهای هم گلههایی داشتند. مثلا عدهای به متن ایراد میگرفتند یا بخشی از بازی من را دوست نداشتند اما در مجموع رضایت حاصل شده بود.
البته ساخت یک سریال از زندگی شاعری چون شهریار کار آسانی نیست...
دقیقا... ما به همراه گروه ساخت این کار به تبریز رفتیم تا در مورد زندگی استاد شهریار بیشتر تحقیق کنیم کار به جایی رسیده بود که همه با هر عنوانی از فروشنده تا کاسب دوره گرد ناراحت بودند که چرا از من تحقیق نکردهاید؟ چرا نظر من را نپرسیدهاید؟ و این قطعا شدنی نیست. هرچند میدانم این واکنشها به دلیل ارادت قلبی مردم تبریز به استاد شهریار است اما کار ما هم سخت شده بود.
شاید باور نکنید از استاد شهریار دهها فیلم ساخته شده و قبل از این کار هم سه سریال ساخته شده بود ولی کسی ندیده و به خاطر ندارد، جالبتر اینکه در این مجموعهها هنرمندان حرفهای بازی کردند و از صدا و سیما هم پخش شده. اما کسی این سریالها را به خاطر ندارد چرا؟ چون روایتی که ساخته شده از زندگی شهریار بسیار فاصله داشته و به جریان اصلی زندگی او نزدیک نبوده است.
این حرفها به این معنی نیست که روایت ما کامل بوده، ولی ما به یک خوانش صحیح از زندگی او رسیدیم و این نتیجه تحقیق و بررسی فراوان ما بود. من برای بازی در این نقش میدانستم اگر بتوانم نجابت و متانت استاد شهریار را در فیلم نشان دهم موفق میشویم. عامه جامعه من، این شرم ذاتی و قبیلهای و شرقی را دارند و استاد شهریار هم بسیار نجیب بود و این برای من مهم بود. تلاش کردم این نجابت را در بازی نشان دهم.
شما در این کار صرفا بازیگر بودید یا به لحاظ آشنایی که با ادبیات داشتید مشاوره هم دادید؟
روز اول، قبل از بازی ساعتها با کمال تبریزی صحبت کردم و دیدم او مبهوت حرفهای من شده. تا روز آخر همین کار را ادامه دادم. اما شاید جالب باشد بدانید من اهل اوهام و تخیلات نیستم به سورئالیزم هم به شکلهای امروزی اعتقاد ندارم اما درکودکی همیشه فکر میکردم روزی در نقش استاد شهریار بازی خواهم کرد. وقتی از تبریز به تهران آمدم، روزهایی که غریب و تنها بودم در کوچههای لالهزار اشعار شهریار را زمزمه میکردم و ساعتها راه میرفتم. بسیاری از محلهها را ابیات شهریار شناختم. به همین دلیل در روزهای تصویربرداری هرچه به ذهنم میآمد میگفتم.
اما برای ساخت فیلمهایی از این دست باید مشاور فرهنگی، تاریخی و زمانی داشت چیزی که متاسفانه وجود ندارد. در این کار من در مورد تک تک واژگان ساعتها بحث میکردم و کمال تبریزی به دقت گوش میداد و عمل میکرد. از او ممنونم و بسیار از او آموختم.
با این حال و احوال و خاطره ای که از کودکی نقل کردیدچرا زمانی که به شما پیشنهاد بازی شد هشت ماه طول کشید تا بپذیرید؟
(می خندد) درست است شما دست روی نقطه حساس گذاشتید. من اواسط بازی یاد دوران کودکی و قولهایی که به خودم داده بودم افتادم. زمان گذشته بود و من هم فراموش کرده بودم و کم کم به یاد آوردم از طرفی علاقهای به انگشتنما شدن ندارم. دوست دارم یک معمار خوب و یا یک نقاش خوب باشم نه یک بازیگر که مردم بخواهند من را با بازیهایم بشناسند. همین ویژگیها هم باعث شد با تردید وارد این پروژه شوم.
بعد از بازی در این مجموعه نگاه شما به استاد شهریارتغییر کرد؟ آیا شناخت تازه ای از او پیدا کردید؟
اواخر پروژه یک روز ساعتها گریه کردم با خودم فکر میکردم چه قدرشهریار سختی کشیده. از شهرستان به پایتخت بیایی، غریب باشی، تنها باشی، وضع مالی خوبی نداشته باشی و بخواهی کم کم خودت را ثابت کنی اما نجابت ذاتی تو مانع این کار شود و با همه این سختیها تبدیل به استاد شهریار شوی. فکر میکردم این بزرگ مرد چه روزهای تلخی را سپری کرده است و همه اینها من را آزرده میکرد و البته احترام و اردات من به او هر روز بیشتر از روز قبل میشد.
با اینکه علاقمند بازیگری نیستید اما تجربه های دیگری هم داشتید. مثل بازی در کار داریوش مهرجویی و لانتوری ..
درست است اما شما هرکدام از این فیلمها را مرور کنید اردشیر رستمی را میبینید. در حقیقت من در نقش خودم بازی کردم و حرفهای خودم را زدم. معتقدم اگر ما هرکدام نقشی غیر از خودمان ر بازی کنیم بازندهایم.
با وجود علاقه به کارگردانی اما هنوز قدم در این مسیر نگذاشتهاید..
از آنجایی که من در قالب کاریکاتوریست شناخته شدهام و در این زمینه حجم کارهایم زیاد است مجالی برای کارگردانی پیدا نکردهام. با خودم عهد کردهام از سال آینده کارگردانی را شروع کنم و تصمیم دارم حرفهای خودم را بزنم. چند کار در ذهن دارم اما دوست دارم اولین کارم داستانهای فرهنگی و آداب و رسوم ایرانی باشد مثلا ساخت داستانهای کوتاه در در مورد آداب و سنن ایران.
با وجود اینکه به واسطه بازی در یک سریال محبوب قلب های مردم شدید چه قدر اهل پیگیری مجموعه های تلویزیونی هستید؟
خیلی کم ..زیاد حرفهای نیستم و بیشتر سرگرم طراحی و نقاشی و... هستم. بیتعارف ما با استانداردهای دنیا خیلی فاصله داریم. به نظرم سینما و تلویزیون ما جالب است اما خوب نیست. ما کار جالب زیاد میبینم اما کار خوب نمیبینیم. من دوستان زیادی دارم که اهل فرهنگ و هنر هستند و برای هر کدام احترام فراوانی قائلم ولی معتقدم تا رسیدن به سینمای خوب فرسنگها فاصله داریم.
و این روزها دنیای اردشیر رستمی به رنگ نقاشی ها و کاریکاتورهایش است؟
بله. به رسم هرساله درگیر طراحی تقویم های خودم هستم. دو کتاب قرار است منتشر کنم. سال آینده هم که درگیر فیلم نامه و کارگردانی میشوم. به خودم قول دادهام...
*مصاحبهکننده: غزل نهانی برای وبسایت آیفیلم (آذر ۱۳۹۶)
چقدر زیباست این سریال.. آقای رستمی عالی بودید. از آی فیلم عزیز ممنون برای بازپخش این سریال،مصاحبه خوب و خاطره انگیزی است حتی حالا که چند سال از این مجموعه گذشته یک قسمت سریال رو از دست نمی دم خیلی خوب بود
بی نظیر ایران از داشتن انسان های فاخری مثل شهریار به خود میبالد کاش میشد قصه های این چنین بیشتر روایت شود
يه دنيا ممنونم كه با اردشير نازنين مصاحبه كردين...من سال ٨٦ عاشقانه اين سريالِ رو تماشا ميكردم و الان باز هم بازپخششو از دست ندادم...اردشير رستمي عزيز با تمام احساسات نابش شهرياري ساخت كه نميتونم ازش دور شم...
باسلام و عرض ادب و احترام بنده با اینکه هر روز سریال شهریار رو نگاه می کنم و از دیدنش لذت می برم ولی برام سوال شده که آقای رستمی چرا تا آخر نقش استاد شهریار رو بازی نکردند ؟چه بسا که می شد با کمی گریم پخته نقش میانسالی پیری جناب شهریار رو جناب رستمی بازی کنند . هر چند منکر بازی آقای گرجستانی نمی شوم ولی به نظر حقیر بازی آقای رستمی تا آخر خیلی به زیبایی سریال می افزود .
اقای اردشیر رستمی شما بینظیرید شما شهریار دوم ایران هستید من فارس زبان هستم و همه هنرمنداندسرزمینم را عاشقانه دوست دارم ، سهریاران دیروز و امروز و فرداهای مشورم را دوست دارم