پخش زنده
دانلود اپلیکیشن اندروید دانلود اپلیکیشن اندروید
English عربي
6840
-
الف
+

من پگاه آهنگرانی، یک مستند سازم

پگاه آهنگرانی در خصوص حضورش در جشنواره سینماحقیقت با آی‎فیلم گفت‎وگو کرد.

با گذشت این سالها او هنوز همان دختری با کفشهای کتانی است. دختری جسور، گاهی اوقات لجباز و عاشق قدم گذاشتن در مسیر تجربههای تازه. نسبت به سال‌های گذشته برای حضور مقابل دوربین سختگیرتر شده اما به راحتی در پشت دوربین فیلمها حضور پیدا میکند. به گفته خودش دنیای پشت دوربین برایش جذابیت بیشتری دارد. پگاه آهنگرانی در دهمین دوره برگزاری جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» با مستندی به نام «مردان ارباب جمشید» حضور داشت. مستندی که حکایت از تلاش او برای ساخت آثار جدی در سینمای ایران دارد. در روزهای برگزاری این جشنواره مجالی دست داد تا با پگاه آهنگرانی در مورد ساخت این مستند و دغدغه این روزهایش به گفت‌وگو بنشینیم. 

در سالهای گذشته تجربه ساخت یکی دو فیلم مستند را داشتید اما این بار با ساخت مستند «مردان ارباب جمشید» و حضور در جشنواره سینماحقیقت، بخش فیلمسازی شما وجه  مهمتری به خود گرفته است. جرقه ساخت این مستند از کجا شکل گرفت؟

ساخت مستند «مردان ارباب جمشید» مدیون حضور من در دنیای روزنامه‌نگاری است. داستان این مستند در مورد هنروران عاشق سینماست، همانهایی که ما سالها با نام سیاهی لشگر میشناختیم. سالها این افراد را در پشت صحنه فیلمهای سینمایی میدیدم و از دوران کودکی با این افراد آشنا بودم. اینها و تلاششان برای بازیگری و از همه مهمتر عشقشان به سینما برای من بسیار جذاب بوده و هست و همیشه برخورد با آنها  قلب من را به تپش وا می‌دارد. زمانی تصمیم گرفتم به همراه درنا مدنی، که از دوستان دوران کودکی من است، مقالهای برای یک روزنامه بنویسم، این مقاله نوشته شد اما آن روزنامه در همان ابتدای امر توقیف شد و این مقاله هرگز چاپ نشد. تعدادی از همکارانم به من گفتند سوژه خوبی است و ما میخواهیم در این مورد مستند بسازیم. من گفتم نه! خودم مستند میسازم (با خنده)؛ یک ماه بعد به همراه درنا به قهوه خانه ارباب جمشید که پاتوق این افراد بود رفتیم و از همان روز اول ساخت این مستند شروع شد.

به دلیل حضور در یک خانواده هنرمند از کودکی با جماعت هنرور یا همان سیاهی لشگر خودمان آشنا بودید، این مستند چه حرفهای تازهای برای شما داشت؟ اصلا چهقدر نگاه شما به زندگی این افراد تغییر کرد؟

باور کنید هنروران، این عاشقان راستین سینما، هر روز که میگذشت بیشتر ما را شگفت زده میکردند و هر روز داستان جدیدی برایمان خلق میکردند. گاهی غرق در طنازیهایشان میشدم و خیلی اوقات مبهوت خاطراتشان. همه اینها کار تولید مستند را برای ما سختتر میکرد چون نمیدانستیم با این همه جذابیت و حرف ناگفته به کدام بخش زندگی این آدمها بپردازیم. من معتقدم سرگذشت اینها پتانسیل بسیار بالایی برای پرداخت در سینما دارد و از زندگیشان میتوان حداقل 10 فیلم مستند دیگر ساخت. شاید خودم هم دوباره در اینباره مستندی بسازم... شاید... نمی دانم...

زمانی که ساخت مستند «مردان ارباب جمشید» را شروع کردید میخواستید تلنگری به جامعه سینمایی وارد کنید یا فقط تلاش کردید برشی از زندگی این عاشقان سینما را پیش چشم مخاطب قرار دهید؟

این گروه یک ویژگی مهم دارد، فقط به حضور در پشت صحنه فیلمها و مثلا عکس گرفتن با بازیگران سینما راضی نمیشوند؛ برای رسیدن به عشقشان یعنی بازیگری فیلمسازی میکنند. این ده نفر هنرور که مستند من راجع به آنهاست، از سال 1357 در حال فیلم ساختن هستند. با یک دوربین ساده و معمولی تا به حال 30 فیلم 90 دقیقهای ساختهاند. باور میکنید؟ برایشان مهم نیست که این فیلمها اکران نمیشود یا دیده نمیشود، آرزوی بازیگری دارند و با این کار در حال لذت بردن از بازیگری هستند. کنار هم جمع میشوند، به یک سوژه فکر میکنند، در ذهنشان دیالوگ میسازند، نقشها را تقسیم میکنند و با تمام وجود بازی میکنند و فیلم میسازند. هدف من تلنگر زدن به جامعه سینمایی نبوده چون مشخص است که این افراد نمیتوانند وارد بدنه اصلی سینما شوند؛ آنچه برای ما مهم بود لذت بردن این شیفتگان بازیگری از کارشان بود. عشق اینها به سینما غیر قابل توصیف است.

فکر میکنید چه سرنوشتی در انتظار فیلمهایی است که هنروران ارباب جمشید ساخته‌اند؟ خاک خوردن و...

هیچ... دیده شدنی در کار نیست... به قول یکی از هنروران به هرکسی نمایش دادیم ساعتها خندیده، همین! خندیدهاند و تمام. من همه این فیلمها را دیدهام و خُب باید اعتراف کرد که این فیلمها به لحاظ فنی شرایط نمایش عمومی را ندارد، اما در پس این ساختهها سالها عشق به سینما موج میزند.

شاید برای مخاطبان شما عشق روزافزون این افراد به سینما باورپذیر نباشد، علیرغم همه ناملایمات... حقوق کم، آینده نامعلوم، مشکلات بیکاری، و نادیده انگاشته شدن...

نه اصلا... علاقه این افراد واقعا غبطه برانگیز است. باور میکنید من در تمام مدت ساخت مستند به خودم میگفتم ایکاش من هم مثل اینها عاشق کارم بودم. مثل کودکی که برای هر کاری بسیار شوق و ذوق دارد، دنیای این هنروران هم سرشار از احساسات پاک و پر از علاقه است. آنها عاشق کارشان هستند. وقتی کار میکنند همهچیز را به دست فراموشی میسپارند، انگار هیچ مشکلی ندارند، عشق به سینما همه مشکلات را در نظر آنها کوچک و حقیر کرده است.

پگاه آهنگرانی به نظر میرسد به تجربیات تازه و جدید و گاهی سخت علاقمند است. بازیگری میکند، مستند میسازد، تدوین میکند، حتی این روزها کافهای دارد که در آنجا هم مشغول کار است. این تجربه کردنها تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟

هر وقت ایدهای یا موضوعی در ذهنم شکل میگیرد حتما برای به دست آوردنش تلاش میکنم و هر سختی را به جان میخرم. خیلیها میگویند چرا بازیگران همه کار میکنند. مثلا آواز میخوانند، نمایشگاه برپا میکنند، عکاسی میکنند و...؛ واقعیت این است که بازیگران شاید تنها چهار ماه در سال کار کنند و بقیه سال را باید به گونه دیگری بگذراند، مثل بقیه مردم که کارهای متفاوتی انجام میدهند. اما خُب طبیعی است بازیگران بیشتر در معرض قضاوت و دیده شدن هستند. روزی با خودم فکر میکردم که چرا مکانی در تهران نیست که من به راحتی بروم فیلم ببینم و با دوستانم صحبت کنم، قهوهای بخورم و حتی مطالعه کنم. همان زمان تصمیم گرفتم این ایده را اجرایی کنم. باور کنید خودم هم ترسیده بودم، به نظر خیلیها  غیر ممکن میآمد. من نه سرمایه داشتم و نه اصلا بلد بودم؛ ولی جنگیدم... با تمام توانم با هزار و یک مشکل مقابله کردم و نتیجهاش شد یک فضای فرهنگی به نام کافه آپ–آرتمان! برای فیلم دیدن و گالری گردی و گپ زدن و... صادقانه بگویم حرفهای دیگران برایم اهمیتی ندارد. کاری که دوست داشته باشم انجام میدهم .

از میان تمام این تجربیات ریز و درشت و گاهی سخت و آسان کدامیک برای پگاه آهنگرانی جذابتر و مهمتر است؟

به نظرم مستندسازی. من اصولاً وقتی مستند میسازم احساس رضایت بیشتری دارم. حتی بیشتر از زمانی که بازیگری میکنم. در بازیگری، من حرف خاصی ندارم و بر اساس نظر کارگردان پیش میروم؛ اما زمان فیلمسازی دنیای خودم را دارم و آنچه دوست دارم ترسیم میکنم، این بخش برایم دوست داشتنیتر و مهمتر است.

به نظر میرسد برای اثبات خودتان بسیار تلاش کردهاید. حالا و بعد از سپری کردن تجربه‌های متفاوت، هنوز هم به چشم دختر کارگردان و تهیهکننده سینما (منیژه حکمت) به شما نگاه میشود یا پگاه آهنگرانی به عنوان یک شخصیت مستقل سینمایی جا افتاده؟

حقیقت این است که اول من معروف شدم بعد مادرم! اصلا دلیل معروفیت مادرم من بودم (خنده)؛ اما با وجود احترام فراوان برای مادرم باید بگویم در بسیاری زمینهها با او اختلاف نظر دارم. از 13 و یا 14 سالگی و از زمانی که خودم را شناختم تصمیم گرفتم بر اساس نظریات خودم زندگی کنم و خُب مادرم در بسیاری موارد موافق کارهای من نبود و حتی نیست. اما معتقدم این اتفاق جزو الزامات رابطه مادر فرزندی است؛ به همین دلیل از زمان  ورود به این حرفه کاملا مستقل عمل کردم و کمتر کسی از من به عنوان دختر منیژه حکمت یاد میکند. هنوز هم خیلی از مردم نمیدانند من فرزند یک سینماگر هستم. این استقلال برایم بسیار با ارزش است.

دغدغه این روزهای پگاه آهنگرانی چیست؟

در فیلم جدید مازیار میری با نام «سارا و آیدا» بازی کردم که به تازگی بازی من در فیلم تمام شده و برای من تجربه خوب و دلگرم کنندهای بود ولی روزهای بسیار شلوغی دارم. بلند پروازی عجیبی در من است که گاهی آزار دهنده هم میشود. همیشه فکر میکردم وقتی سنم بالا میرود به آرامش میرسم اما بلند پروازیها و رویاهای من بیشتر شده و همه اینها کمی من را عصبی میکند. احساس نرسیدن به آنچه که میخواهم برایم آزار دهنده شده، در مجموع این روزها بیشتر از قبل کلافه و ناراضی هستم.

با وجود این آشفتگی ذهنی، به ساخت مستند جدید فکر میکنید؟

اتفاقا این روزها درگیر ساخت مستندی هستم که در مرحله مونتاژ است. مستندی که به وقایع خانه سینما در سالهای تعطیلی میپردازد. مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تهیه کننده این کار است و فکر میکنم کار بدی از آب در نیامده باشد. اگر جشنواره حقیقت این کار را بپذیرد، سال آینده برای دومین بار در جشنواره سینماحقیقت حاضر می‎شوم.

*مصاحبه‌کننده: غزل نهانی برای وبسایت آی‌فیلم (آذر 1395)

نظر شما
ارسال نظر
سیما

مصاحبه خوبی بود.. ممنون

علی

لطفا فیلم هاشون رو پخش کنید مثل راه آبی ابریشم.. ایشان در این فیلم خوب بازی کردند

حمید

من خیلی دلم میخواد مستند ایشون رو ببینم...

الهه

مصاحبه خیلی خوبی بود و صمیمانه..ممنونم از شما