پخش زنده
English عربي
130
-
الف
+

«آوای باران»؛ پرهیاهو اما ناهماهنگ

بازپخش «آوای باران» ازآی‌فیلم، فرصتی برای نگاهی تازه به یک قصه پرطرفدار فراهم کرده است.

آوای باران؛ یک سریال پرهیاهو اما ناهماهنگ

در بازخوانی دوباره‌ «آوای باران»، نخستین چیزی که جلب توجه می‌کند نه میزان شهرت سریال است و نه خاطره جمعی نسل بیننده‌های دهه ۹۰؛ بلکه این واقعیت است که سریال، امروز بیش از هر چیز به میدان سنجش دقت و انسجام روایی تبدیل شده است. داستانی که در سال ۱۳۹۲ به‌واسطه فضای احساسی و موضوعات اجتماعی‌اش توانست مخاطب گسترده‌ای جذب کند، اکنون در قاب بازپخش آی‌فیلم زیر نوری تازه قرار گرفته؛ نوری که به‌جای تأکید بر هیجان‌های لحظه‌ای، ضعف‌های زیرساختی آن را پررنگ‌تر می‌کند.

اهمیت بازخوانی این اثر از آنجا ناشی می‌شود که «آوای باران»، بر خلاف بسیاری از سریال‌های هم‌دوره‌اش، تلاش کرده بود قصه‌ای چندشاخه را در بستری اجتماعی روایت کند. اما آنچه امروز در تماشای دوباره روشن می‌شود، این است که سریال به همان اندازه که جسارت داشته، دچار لغزش‌هایی بنیادی نیز بوده است؛ لغزش‌هایی که اجازه نداده‌اند تجربه‌ای ماندگار شکل بگیرد. شبکه آی‌فیلم با قرار دادن سریال در معرض تماشای آرام و فاصله‌دار، به ما امکان می‌دهد که این نقاط ضعف را دقیق‌تر و منصفانه‌تر ببینیم.

روایتی احساسی با استخوان‌بندی قابل‌ بحث

«آوای باران» در ظاهر از الگوی رایج درام‌های اجتماعی تبعیت می‌کند: خانواده‌ای در بحران، کودکی گم‌شده و میدان گسترده‌ای از تضاد طبقاتی. این عناصر در قسمت‌های نخست، ضرباهنگی منظم و حتی امیدوارکننده ایجاد می‌کنند. شروع ماجرای گم‌ شدن باران و ورود شخصیت‌های مختلف -از کودکان کار تا چهره‌های خانواده‌محور- ظرفیتِ شکل‌گیری یک روایت قدرتمند را ایجاد می‌کند.

اما این توان بالقوه، خیلی زود زیر فشار تصمیم‌های ساده‌سازانه فرو می‌ریزد. فیلمنامه در بزنگاه‌های مهم از پرداختن به لایه‌های زیرین موقعیت‌ها طفره می‌رود و گره‌هایی را که می‌توانستند پیچیده، تأمل‌برانگیز و چندسطحی باشند، با ساده‌ترین ترفندها حل و فصل می‌کند. روایت، به‌جای اینکه به سمت تعمیق در مسئله کودکان کار، چرخه فقر یا روان‌شناسی خانواده حرکت کند، اغلب به بحران‌های احساسی متکی می‌شود و فرصت تحلیل را از دست می‌دهد.

دوگانه‌سازی‌های مطلق نیز یکی از ضعف‌های آشکار فیلمنامه است. بسیاری از شخصیت‌ها یا کاملاً نیک‌اند یا تماماً بد؛ تمایزی که دنیای داستان را از واقعیت دور می‌کند و مخاطب امروز را که انتظار شخصیت‌های خاکستری و پیچیده دارد، راضی نمی‌کند. این نگاه ساده‌ساز، به‌خصوص در نمایش کودکان کار و روابط میان اعضای خانواده، بیش از حد نمایان است و مانع شکل‌گیری شخصیت‌هایی باورپذیر می‌شود.

"شکیب" یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌های نادیده‌گرفته‌شده «آوای باران» است. شخصیت او به‌وضوح برگرفته از الگوی فاگینِ تبهکار در داستان «الیور توئیست» است؛ مردی که کودکان بی‌پناه را در پناه خود جمع می‌کند اما برای سوءاستفاده، نه حمایت. این تیپ، اگر درست پرداخته می‌شد، می‌توانست به یکی از نقاط قوت سریال تبدیل شود. اما شکیب در عمل از تیپ فراتر نمی‌رود. او نه پیچیدگی روانی دارد و نه تناقض‌های درونی که شخصیت‌های منفی بزرگ درام را ماندگار می‌کند. اغراق در رفتارها، نبود پیشینه لازم و عدم تلاش برای ایجاد تضادهای درونی باعث شده شکیب صرفاً به نمونه‌ای آشنا و تکرارشونده تبدیل شود؛ نه کاراکتری که مخاطب از او بترسد، بفهمدش یا حتی در برابر حضورش مکث کند. سریال در همین نقطه، یکی از ابزارهای بالقوه خود برای ارتقای کیفیت روایت را از دست داده است.

منسجم اما محافظه‌کارانه!

حسین سهیلی‌زاده با سابقه طولانی در ساخت آثار احساسی، از «دلنوازان» تا «فاصله‌ها» و بعد «آوای باران»، سال‌هاست به‌عنوان یکی از کارگردانان جریان‌ساز تلویزیون شناخته می‌شود؛ کسی که قواعد روایت‌گریِ عامه‌پسند را به‌خوبی می‌شناسد و در مدیریت صحنه‌ها، هدایت بازیگران کم‌تجربه و کنترل ضرباهنگ روایت توانمند عمل می‌کند. این مهارت‌ها در «آوای باران» نیز پیداست و بازی‌های روانِ بازیگران نوجوان هم مؤید همین موضوع است. سهیلی‌زاده در سطح اجرایی، همان‌طور که در «فاصله‌ها» و «دلنوازان» نیز دیده بودیم، کارگردانی منظم و استاندارد ارائه می‌دهد.

اما همان‌جایی که یک اثر نیازمند زبان بصری ویژه، هویت مستقل و جسارت در انتخاب‌های زیبایی‌شناختی است، محدودیت‌های رویکرد سهیلی‌زاده آشکار می‌شود. همان ایرادهایی که در «فاصله‌ها» و «دلنوازان» زیر بار داستان‌پردازی پرتنش کمتر دیده می‌شد، این‌بار در «آوای باران» برجسته‌تر به چشم می‌آیند: میزانسن‌هایی که آشنا و محافظه‌کار می‌مانند، نماهای نزدیکِ تکرارشونده برای القای احساس، صحنه‌های تراژیکی که بیش از حد کش می‌آیند و اتکا به موسیقی به‌جای تصویر برای تحت‌تأثیر قرار دادن مخاطب.

نتیجه اینکه هرچند سهیلی‌زاده در اجرا دچار شلختگی یا بی‌نظمی نیست، اما در سطح زیبایی‌ شناختی از همان محدوده‌های امتحان‌پس‌داده «دلنوازان» و «فاصله‌ها» فراتر نمی‌رود؛ محدوده‌هایی که یک دهه پیش کارکرد داشتند، اما امروز برای مخاطبی که چشمش به تنوع و خلاقیت خو گرفته، دیگر کافی و قانع‌کننده نیستند.

جهان اثر؛ احساسی و پرکشش، اما نه چندلایه

«آوای باران» با انتخاب موضوع‌هایی مثل فقر، کودکان کار و بحران‌های خانوادگی، ظرفیت آن را داشت که جهانی متنوع و چندبعدی خلق کند. اما جهان سریال بیشتر بر انباشت بحران استوار است تا تحلیل. هر بحران به سرعت با بحرانی دیگر پوشانده می‌شود و فرصت تأمل یا عمق‌یابی از بین می‌رود.

در نتیجه، جهان سریال به‌جای آنکه آینه‌ای چندوجهی از جامعه باشد، به کلی‌گویی درباره درد و رنج اجتماعی نزدیک می‌شود. مخاطب به‌جای مواجهه با لایه‌های پنهان فقر یا پیچیدگی مناسبات خانواده، با یک سلسله تصویر احساسی روبرو می‌شود که گرچه تأثیر اولیه دارد، اما در ذهن ماندگار نمی‌شود.

بازپخش؛ آینه‌ای که ضعف‌ها را بی‌پرده نشان می‌دهد

در پایان این بازخوانی، آنچه درباره «آوای باران» آشکار می‌شود نه جذابیت سال‌های نخستین پخشش، بلکه مجموعه‌ ضعف‌های انباشته‌ای است که امروز، با فاصله‌ گرفتن از هیجان مقطعی مخاطب، وضوح بیشتری یافته‌اند. این سریال نمونه‌ای است از اثری که می‌خواست گسترده و چندلایه باشد، اما در عمل زیر فشار ساده‌سازی‌های مداوم، پردازش ناپخته‌ شخصیت‌ها و شتاب‌زدگی در پیشبرد داستان، بخش مهمی از ظرفیت خودش را از دست داد. هر جا که امکان پرداخت عمیق‌تر وجود داشت، روایت ترجیح داده میان‌بُر بزند؛ هر جا می‌شد رفتار شخصیت‌ها را بر منطق درونی بنا کرد، تصمیم ناگهانی جای آن را گرفته است.

مخاطب امروز، حتی اگر سریالی را از سر عادت دنبال کند، در مواجهه دوباره با آن، نارسایی‌ها را دقیق‌تر و بی‌رحمانه‌تر می‌بیند. بازپخش در آی‌فیلم از این منظر نه فرصتی برای تجلیل گذشته، بلکه هشداری است درباره اینکه داستان‌گویی نیمه‌کاره، شخصیت‌پردازی ناتمام و بی‌انضباطی روایی -هرچقدر هم در زمان پخش با استقبال روبرو شده باشد- در آزمون زمان دوام نمی‌آورد.

«آوای باران» از این حیث یک تجربه ارزشمند است؛ اما نه به‌عنوان نمونه‌ای موفق، بلکه به‌عنوان یادآوری اینکه برای ماندگاری در ذهن مخاطب، تنها احساس کافی نیست؛ انسجام، عمق و دقت روایی است که سرنوشت نهایی یک سریال را تعیین می‌کند.

نظر شما
ارسال نظر